گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
حماسه حسینی
جلد سوم

سيدالشهدا عليه السلام ، عظمت روح و سلب آسايش از بدن

1 - " متنبی " می‏گويد :

و اذا كانت النفوس كبارا
تعبت فی مرادها الاجسام
( 1 )
به طور كلی روحيه‏های كوچك چون از خود درد ندارند و هدف ندارند ( همه‏
دردها و هدفهايشان درخواسته‏های جسمانی خلاصه می‏شود ) و ايده آل ندارند ،
تن‏ها را به زحمت نمی‏اندازند ، به لقمه‏ای كه به دريوزگی تحصيل می‏كنند
قناعت می‏كنند ، اما روحيه‏های بزرگ هميشه تن را به حركت وامی‏دارند و در
زحمت و بلاقرار می‏دهند ، فرقشان شكافته و سرشان بريده می‏شود . به همين‏
جهت شهادت برای آنها افتخار است ، كه نشانه عظمت نفس آنها است . [
در ] اينگونه اشخاص كه روحشان از جسمشان بزرگتر است كار بدن دشوار است‏
. بدن علی اگر می‏خواهد با روح علی بسازد بايد با نان جوين و شب‏
زنده‏داری‏ها بسر برد ، احيانا از ناحيه خود علی مجازات ببيند و سر را توی‏
تنور ببرد . تن حسين اگر بخواهد با روح حسين همدم باشد بايد آماده تشنگی‏
بی اندازه باشد ، آماده زير
سم اسب [ رفتن ] ، آماده زخمهای تير كالقنفذ باشد ( 1 ) . خوشا به حال‏
بدنی كه با يك روح كوچك توأم شده ، همه سور وسات‏ها را برايش فراهم‏
می‏كند ، به قيمت دريوزگی و دزدی نان تهيه می‏كند ، به قيمت جنايت و
آدمكشی پست تهيه می‏كند .
وای به حال بدنی كه با يك روح شريف و بزرگ توأم است . چند لقمه نان‏
جو بيشتر گيرش نمی‏آيد كه به زحمت بايد از گلو پائين بدهد ، از آن طرف‏
بايد شب زنده‏داری كند ، روز بايد دره به دستش بگيرد مراقب نظم اجتماع‏
باشد ، يا شمشير به دست بگيرد و گردن تبهكاران را بزند ، يك روز سر توی‏
تنور برد . . .
2 - علی عليه السلام درباره متقين می‏فرمايد : « انفسهم منهم فی تعب ، و
الناس منهم فی راحة » ( 2 ) .
اينجا مراد از نفس ، نفس حيوانی است ، اشاره است به اينكه آسايش‏
آنها در آسايش و عدم سلب راحت از ديگران است .
3 - جمله امام حسين ( ع ) كه از پيغمبر اكرم ( ص ) روايت كرده است :
« ان الله يحب معالی الامور و يبغض سفسافها » ( 3 ) می‏رساند كه روح امام‏
با امور پست جسمی سروكار ندارد ، سر و كارش با معانی عالی و بلند است‏
- برای بعضی روح ، خدمتگزار جسم است ، يعنی فكر و عقل و عاطفه در
خدمت هدفهای جسمانی و بدنی و حيوانی است ، روح اسير است ، روح تا حدی‏
رنج می‏برد اگر چه روح كوچك حتی احساس رنج هم نمی كند ، روح بايد بزرگ‏
باشد كه احساس درد و رنج بكند ، اگر احساس درد و رنج بكند و كوچك‏
نيست و در خدمت جسم قرار نمی گيرد .
5 - اين شعر :

لنقل الصخر من قلل الجبال
احب الی من منن الرجال
يقول الناس لی فی الكسب عار
فان العار فی ذل السؤال
( 1 )
نموداری از به رنج افتادن بدن به خاطر بزرگی روح است .
6 - اينكه امام فرمود : « الا و ان الدعی بن الدعی . . . هيهات منا
الذلة » ، نموداری از به زحمت افتادن بدن است به خاطر عظمت روح .
7 - روح و بدن در عين اتحاد و يگانگی ، از جنبه دوگانگی ، مانند دو
رفيقند كه از طرفی الزاما باهمند و نمی توانند از هم جدا باشند و از طرف‏
ديگر دو رفيقی هستند كه هم هدف نيستند :

ميل جان اندر ترقی و شرف
ميل تن در كسب اسباب و علف
اين است كه كوچك ماندن هر كدام به نفع ديگری و رشد كردن هر كدام به‏
ضرر ديگری است
- می‏گويند نوابغ هميشه شوهران بدی هستند . دليلش هم واضح است : افق‏
روح آنها از افق آرزوها و افكار و تمنيات و آمال يك زن بالاتر است .
جسمش با زن هست ولی روحش با زن نيست . اما اگر كسی در عين نبوغ‏
بتواند خود را آنقدر در موقع خودش تنزل دهد كه با زن عادی در افق عادی‏
هم معاشرت كند ، او واقعا فوق نبوغ است ، معلوم می‏شود قدرت تنزل دادن‏
خود را دارد و قدرت تنزل دادن خود ، خيلی فوق‏العاده است .
برای من پيش آمده است كه با اشخاصی در افق پائين مجبور بوده‏ام ساعتی‏
زندگی كنم . در عذاب اليم بوده‏ام . می‏ديده‏ام يك كلمه حرف ندارم با
آنها بزنم ، گوئی همه معلوماتم را فراموش كرده‏ام